کتابداری اگرچه در نام با اقبال فراوانی روبه رو نمی شود و بسیاری آن را پیشه ای دست دوم می دانند، اما در اصل از جمله کلیدی ترین مشاغلی است که درصورت توجه مناسب و درست و تعریف دقیق آن و پیش بینی بودجه و آموزش همگانی نسبت به این پیشه، می تواند گره های فراوانی را از توسعه کشور بگشاید.
اهمیت و جایگاه رشته کتابداری و نیز این پیشه در ساختار فرهنگی کشور اینکه نگاه جامعه به این رشته چیست؟ ازجمله پرسش هایی است که پاسخ های مناسب و درستی هنوز به آن داده نشده است.
در پی پاسخ به این پرسش ها و آسیب شناسی «وضعیت کتابداری در ایران» نشستی به ابتکار گروه کتاب خبرگزاری میراث فرهنگی با حضور «محمد حسین ملک احمدی» رئیس هیات امناء کتابخانه های عمومی کشور، «کامران فانی» مشاور علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، «نورالله مرادی» مشاور ریاست سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، «نوش آفرین انصاری» دبیر اجرایی شورای کتاب کودک و «ابراهیم افشار» عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان و سرویراستار دایره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی برگزار شد و از دیدگاه های مختلف، موضوعات حوزه کتابداری و امکانات موجود مطرح و مورد بررسی قرار گرفت. تلخیصی از مباحث این میزگرد را مرور می کنیم.
نوش آفرین انصاری؛ به نظر می رسد که جایگاه کتابداری را نگاه جامعه به کتاب و اطلاعات مشخص می کند و همین باعث می شود که کتاب پدید آید. اندیشه ها در قالب کتاب جای می گیرد و کتاب ها در مکان هایی به اسم کتابخانه قرار می گیرند. این سنت از صدها سال قبل در سرزمین ما وجود داشته است. کسانی که به این مجموعه ها توجه می کردند کتابداران قدیمی ما بودند.
کم کم توقع جامعه نسبت به کتابداران تغییر پیدا می کند و توقع پاسخگویی در آنها به وجود می آید، به طوری که آنها دیگر نه فقط باید مراقب مجموعه ها باشند بلکه باید کتاب را بشناسند و بتوانند با کتاب برخورد علمی کنند و آن را طبقه بندی و فهرست نویسی کنند. بنابراین وقتی بیندیشیم که جامعه ما باید تبدیل به یک جامعه اطلاعاتی یا دانش آور شود یکی از مهمترین پست ها، تخصص ها و مهمترین گروه، قطعا «کتابداران» خواهند بود.
در یک جریان کلی کتابدار، کسی است که به اشاعه اطلاعات از طریق کتابخانه ها معتقد است و کار خود را در این مسیر انجام می دهد و روز به روز بهبود می بخشد، اما موضوع بسیار مهمی که در این حوزه باید به آن توجه کرد، برنامه ریزی هایی است که می تواند از اندیشه کتابدار و از آرمان او حمایت کند و آن برنامه ریزی ها در نظام آموزش و پرورش جای دارد و به نوع تفکر ما در حوزه آموزش و پرورش مربوط می شود.
هنوز تفکر ما در حوزه آموزش و پرورش چندین سده عقب است. یعنی نگاه ما به کتاب درسی، به مدرسه و ارتباط معلم و شاگرد غلط است. پس در کودکی اتفاق دیگری باید رخ بدهد و جریان دیگری باید به وجود بیاید. وقتی که این جریان اتفاق افتاد نگاه به کتاب عوض خواهد شد. خوشبختانه چون من در شورای کتاب کودک سال ها خدمت می کنم ، می دانم که ما در حوزه کتاب کودکان آنقدر کتاب داریم که دریچه ها به روی کودکان باز شود.
پس اندیشه بسیار مهمی در فلسفه و اندیشه آموزش و پرورش هست، اما آن اندیشه در ذهن مسوولان اداری آموزش و پرورش ما نیست، یعنی ما در این نظام یک تعداد متفکر داریم و یک تعداد هم کارمند داریم که متاسفانه ارتباطی بین آنها برقرار نمی شود و تاثیری نمی گذارد. همین طور در حوزه های دیگر این مسئله وجود دارد، چنانکه من معتقدم کتابخانه عمومی نقش بسیار مهمی دارد، می توان با کتابخانه عمومی کارهای عظیم در یک کشور و در یک سرزمین انجام داد.
این در حالی است که امروز کتابخانه های عمومی ما اصلا بخش کودک و نوجوان را جدی نمی گیرند و اصلا نمی توانیم اسم آنها را کتابخانه های عمومی بگذاریم و باید به آنها کتابخانه های عمومی برای بزرگسالان بگوییم که در این صورت باز هم لطمه شدیدی می بینیم. بنابراین به نظر من هر جا که صحبت از کتابخانه های عمومی می شود، در راس آن باید کودک و نوجوان باشند تا آموزش ایجاد شود.
نباید اینطور فکر کنیم که بچه ها روی خانواده تاثیر نمی گذارند من معتقدم که هر کودکی می تواند تاثیر عمیقی روی خانواده خود بگذارد. کودکی که در کتابخانه عمومی با کتاب آشنا شود و انس بگیرد، آن کتاب را به خانواده می برد، مادر و برادر خود را به کتابخانه می آورد همین طور سعی می کند که مادر بزرگ خود را باسواد کند و او را تشویق کند که به کلاس سواد آموزی برود. پس می بینیم که نهاد کتابخانه های عمومی بسیار ارزشمند است بنابراین یکی از مسائل بسیار مهم این است که ما بتوانیم کتاب را از سن صغر در اختیار کودکان خود بگذاریم و عادت به کتاب را در آنها ایجاد کنیم، این اقدام به نظر من نیازمند یک برنامه ریزی مثبت است.
بحث من همیشه این است که ما باید نسل دوستدار کتابدار را در میان کودکان و نوجوانان به وجود آوریم و این در حال حاضر اصلا وجود ندارد. از میان میلیون ها جمعیت کودکان تنها 10 درصد تا 12درصد آنها به مهدکودک می روند بنابراین این تاثیر در نظام مهدکودکی بسیار کم است، در مجموعه کتابخانه های عمومی هم اصلا از کودک خبری نیست، چه برسد به کودک قبل از دبستان! کتابخانه های بسیار زیادی هم که در مساجد هستند اغلب رنگ دینی دارند و بنابه دلایل مختلفی کمتر می توانند با کودکان ارتباط برقرار کنند بنابراین سدهای متعددی در این زمینه وجود دارد و تا زمانی که ما برای رفع آنها برنامه ریزی نکنیم به همان نکته ای می رسیم که اشاره شد و آن اینکه کتاب آنطور که باید و شاید جایی در سبد خانواده ها پیدا نمی کند.
نورالله مرادی؛ در 50 تا 100 سال گذشته، کتابدار حلقه واسطی بین بازار نشر و مراجعه کنندگان بوده است در حالی که کتابدار امروز حلقه واسطی بین بازار تولید اعتدال و مراجعه کنندگان است.حتی در بعضی جاها کتابدار ظاهرا از دور خارج شده است به طوری که مراجعه کننده به کتابخانه، مستقیم خود به سراغ کتاب می رود و از طریق سیستم نرم افزاری کتابخانه و یا از طریق اینترنت با تمام دنیا تماس برقرار می کند و وقتی که کار خود را انجام داد از کتابخانه خارج می شود.
در چنین احوالی به نظر می رسد که کتابدار عضو زایدی از کتابخانه است در حالی که اگر آن کتابدار وجود نداشته باشد آن نرم افزار کتابخانه و اینترنت هم به وجود نمی آید تا مراجعه کننده به راحتی بتواند به منابع مورد نیاز خود دسترسی پیدا کند، اما همین نوع دسترسی پیدا کردن شرایط را عوض کرده است.
من وقتی از سال 1357 به کتابداری ایران نگاه می کنم، می بینیم که در آن سال کتابداری ایران اگر نگویم که شانه به شانه کتابداری پیشرفته آمریکا حرکت می کرد، اما با قاطعیت می توانم بگویم که سایه به سایه آن می رفت در حالی که امروز ما در این زمینه خیلی عقب افتاده ایم. البته علت آن نیست که ما کاهلی کرده ایم. این مدت کارهای زیادی هم از نظر منابع کتابداری و هم از نظر ساخت وساز کتابخانه های جدید انجام شده است، اما به دلیل عدم برنامه ریزی و انجام ندادن بسیاری از کارها، این مشکل به وجود آمد.
این در حالی است که ما امروز در مقایسه با کتابداران بیشتری در مقاطع مختلف فوق دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس داریم و درصد باسوادان به مراتب بیشتر از گذشته است اما می بینیم که امروز تیراژ کتاب در مقایسه با سال 57 پایین تر آمده و بعد این سوال پیش می آید که علت این دوگانگی ها چیست؟ من فکر می کنم که سوال را باید برعکس مطرح کنیم. یعنی بپرسیم اصلا چرا مردم باید کتاب بخوانند؟ در کدام مملکتی یک نظام آموزشی در حد نظام آموزشی ما به پخته خوری عادت کرده است؟
من ندیدم و نشنیدم یک تشکیلاتی شبیه سمت در جایی از دنیا وجود داشته باشد که کتاب های درسی دانشگاهی منتشر کند و دانشجویان را ملزم کند تا برای قبولی در امتحانات تنها آن کتاب ها را خریداری کرده و بخوانند. این نظام آموزشی اصلا نیازی برای کتاب خواندن به وجود نمی آورد.
از طرفی وقتی که بودجه تحقیقاتی کشور ما کمتر از نیم درصد است و تحقیق هیچگونه پیوند و ارتباط ارگانیکی با سازمان های تولیدی کشور مثل صنعت و تجارت ندارد، یک کار لوکس به نظر می رسد، بنابراین وقتی نظام تحقیقاتی خراب باشد و نظام آموزشی هم بدتر از آن،باید به این سوال جواب بدهیم که اصلا چرا باید کتاب بخوانیم؟ یا می بینیم که بازار نشر ما با بحران روبه رو است. کجای دنیا را شما پیدا می کنید که ناشر بگوید 58عدد از کتاب های من در وزارتخانه مانده که به من اجازه نشر بدهند. آن هم در مملکتی که ناشران آن روی خط مینیمم حرکت می کنند و ناشر با 5 کتاب ورشکست می شود.
تا آنجا که بنده اطلاع دارم از آذر پارسال تا حالا، وزارت ارشاد به تعدادی از کتاب ها جواب نداده است. بنابراین وقتی که وزارتخانه ارشاد اجازه چاپ و نشر کتاب را نمی دهد، بازار نشر را با بحران روبه رو می کند، در چنین وضعیتی کتابخانه های عمومی باید از کجا تغذیه کنند؟بعد آن وقت ما مدام می گوییم که چرا مردم کتاب نمی خوانند؟ خوب با این شرایط نباید هم کتاب بخوانند، همین که کتاب های سمت را می خوانند و امتحان می دهند کافی است.
کامران فانی؛ کتاب سمت را هم نمی خوانند.
نورالله مرادی؛ اگر این موضوع را از نظر جامعه شناسی بررسی کنیم باید بگوییم که هر فردی، یا گروهی یا جامعه ای دو نیاز دارد یکی نیاز اولیه است که عبارت است از هوا، آب و غذا و سرپناه که اگر این نیازها وجود نداشته باشد، فرد بعد از مدتی از بین می رود؛ نیازهای ثانویه انسان مثل سفرکردن، مطالعه کردن، تفریح و اوقات فراغت است که اگر نباشد ممکن است روح فرد را بیمار کند و او را عقب بیندازد، اما او را از بین نمی برد.
از نظر اقتصادی هر موقع بحران به وجود می آید، اولین بخشی که آسیب می بیند نیازهای ثانویه است و وقتی هم با رونق روبه رو می شویم آخرین بخشی که از رونق بهره مند می شود، کتاب است. همه اینها به خاطر آن است که ما برنامه ریزی نداریم.ما برای انجام هر کار باید دو عامل داشته باشیم که یکی اراده انجام آن کار و دیگری هم فراهم آوردن امکانات انجام آن کار است.
به نظر من در حال حاضر هیچ یک از این عوامل وجود ندارد. اگر امروز می گویند کتاب گران و کم است، این وظیفه به وجود می آید که کتابخانه های مدارس، کتابخانه های عمومی و همین طور کتابخانه های تخصصی دانشگاهی را آنقدر تقویت کنند که خواننده بدون آنکه مجبور باشد کتاب مورد نیاز خود را از کتابفروشی ها خریداری کند، بتواند آن را از کتابخانه ها تهیه و فراهم کند.
اگر کتابخانه های عمومی و کتابخانه های مدارس از نظر بودجه، تقویت و تجهیز شوند، مشتری برای ناشر به وجود می آید و تیراژ کتاب ناشر بالا می رود و لازم نیست که ما به او بگوییم کتاب را با تیراژ بالا چاپ کند و خود او ناچار می شود این کار را انجام بدهد چون اتفاقا ناشر و به ویژه ناشر بخش خصوصی به دنبال سود است.
ابراهیم افشار؛ وقتی به کشورهایی که در حوزه خدمات کتابداری پیشرفت داشته اند، نگاه می کنیم دست کم تا سال 9 دبیرستان، کتابی به نام کتاب درسی وجود ندارد پس بچه ها کجا باید کتاب بخوانند؟ آنها باید یا در کتابخانه مدرسه یا در کتابخانه عمومی محل کتاب بخوانند. از چه سنی؟ از سن سه سالگی یعنی آن وقتی که مادر دست بچه خود را می گیرد و آن را به کتابخانه می برد و ساختمان کتابخانه هم قابل دسترسی است و در همه ساعات روز باز است.
در این کشورها کودکان آمادگی و دبستان را از مدرسه به کتابخانه ها می برند و مبلغی هم به عنوان حق عضویت از آنها نمی گیرند چون می دانند که مبلغ 100 تومان نه تنها باری از دوش کتابخانه های عمومی برنمی دارد، بلکه باعت کاهش تعداد مراجعه کنندگان نیز می شود.
بنابراین توجه آنها به این مسائل موقعیتی مناسب را برای آموختن و رشد بچه فراهم می کند و آنها دیگر نیازی به کتاب درسی ندارند. اساسا مردم عادی کشورهای پیشرفته در مقایسه با مردم عادی کشور ما بیشتر کتاب نمی خرند اما بیشتر کتاب می خوانند و این به خاطر آن است که کتابخانه های عمومی آنها کتابخانه های خصوصی آنهاست بنابراین آنها نیازی به خریداری کتاب ندارند.
از طرفی هر سال در آن کشورها به ناشران و نویسندگانی که تعداد زیادی از آثارشان را کتابخانه های عمومی خریداری کرده اند، به عنوان تشویق جایزه اهدا می کنند و همین عوامل باعث می شود که این نسل وارد کتابخانه شود، از کتاب های آنجا استفاده کند و ناشر هم از بابت آنکه کتاب های او را کتابخانه ها می خرند سود می برد و نویسنده هم از اینکه کتابخانه های عمومی اثر او را خریده اند، تشویق می شود. باید بگویم در این کشورها، کتابخانه های عمومی نه تنها در کشور متمرکز نیستند و مرکز مهم ندارند حتی در یک شهر هم مرکز مهم ندارند، واحد کتابخانه های عمومی ناحیه شهرداری است.
یعنی در هر شهر به تعداد ناحیه های شهری یک کتابخانه مستقل وجود دارد، کتابداران درون این کتابخانه ها نیز تحصیلکرده، حرفه ای و خود مختارند و حتی رئیس شهرداری نمی تواند به آنها بگوید که چه انتخاب بکنند و یا انتخاب نکنند، همین باعث می شود که مجموعه کتابخانه عمومی محله به کتابخانه خصوصی اهل محل تبدیل می شود و هر مراجعه کننده در هر سنی که باشد می تواند کتاب مورد نیاز خود را از آن کتابخانه تامین و تهیه کند.
کامران فانی؛ کتابداری ایران به نظر من یکی از پیشرفته ترین رشته های علوم جدید در ایران است. حدود 40 سال است که از تاسیس این رشته دردانشگاه تهران می گذرد قبل از آن جز چند نفر که در رشته کتابداری تحصیلکرده بودند، ما کتابدار تحصیلکرده با نگاه جدید نداشتیم. کتابداران قدیم ما طبق سنت، آدم های کتاب شناس و کتاب دوستی بودند که با محتوای کتاب ها آشنا بودند و مراجعه کنندگان هم در آن زمان معمولا کتاب خواه و کتاب شناس بودند اما جامعه جدید با گسترش اطلاعات نیاز به کتابداران تحصیلکرده امروزی دارد که این تعداد هم بسیار با استعداد و شکوفا هستند.
کتابدار اصولا واسط یا حلقه بین منبع اطلاعاتی و خواستار یا خواننده اطلاعاتی است و اصولا این عنصر انسانی را به هیچ وجه نمی توان حذف کرد. حتی اگر کارهای اطلاع رسانی ماشینی تر و غیر انسانی تر شود باز هم عامل انسانی عامل تعیین کننده است. کتابدار در درجه اول جز آنکه کارهای فنی و تکنیکی می کند، عامل اطلاع رسانی است؛ یعنی پاسخگوی سوالات یک جامعه است و پاسخگویی، نیاز به یک دانش قبلی دارد و همین ویژگی باعث تفاوت این رشته با سایر رشته های دانشگاهی می شود.
مثلا شما برای آنکه رشته شیمی را فراگیرید کافی است یک دوره چهار ساله را در دانشگاه بگذرانید در حالی که رشته کتابداری اینطور نیست. در این رشته درس های تکنیکی، فنی، علمی و نظری آموخته می شود ولی دانش عمومی را که یک فرد کتابدار باید داشته باشد را نمی آموزند. فرد کتابدار اصولا باید علاقه مند به کتاب باشد، خواننده کتاب باشد و همین طور اطلاعات گسترده ای داشته باشد و هر چقدر که این عوامل بیشتر باشد، او راحت تر می تواند اطلاعات را به خواستار اطلاعات منتقل کند، اینها را من نمی دانم چطور می توان به کتابدار آموخت؟ این مسئله یکی از مشکلاتی است که در حوزه کتابداری وجود دارد.
از طرفی عوامل بیرونی هم باعث بروز مشکلاتی در این حوزه شده است و در این زمینه کتابدار کمتر نقش دارد. یکی از این عوامل بیرونی، جامعه است. می دانیم که کتابدار واسطی بین منبع اطلاعاتی و خواستار آن اطلاعات است و خواستار اطلاعات هم جامعه است.
همه ما می دانیم که اصولا این جامعه کنجکاو و پرسشگر نیست یعنی به دنبال پاسخ برای پرسش های خود نیست، فرهنگ ما مبتنی برآن است که همه دانش ها را می دانیم و نیاز نداریم به منبعی رجوع کنیم. این مسئله به آموزش ما مربوط می شود. اصولا برای آنکه جامعه کتابخوان ما نیاز به کتاب را احساس کند و این نیاز، باعث پاسخ و واکنش کتابدار یا بخش کتابداری شود، باید این نیاز به وجود آید.
در حال حاضر نیازها فوق العاده کم است و همین باعث بی انگیزگی شده است بنابراین در چنین شرایطی طبیعی است که کتابدار هم انگیزه خود را در خدمتگزاری و پاسخگویی به سوالات جامعه از دست بدهد.
عامل دومی که باعث بروز این مشکلات شده است، کمبود کتابخانه در مدارس است در حالی که کتابخوانی از بچگی شروع می شود و به عادت می رسد. در این میان خانواده هم نقش اساسی بر عهده دارد.
عامل سوم، ضعف کتابخانه های عمومی است که مخاطب جامعه کتابخوان است و یک مقدار هم به ضعف مجموعه کتابخانه های تخصصی و پژوهشی مربوط می شود. ازطرفی ضعف مدیریت کتابخانه ها نیز عامل مهمی در بروز این مشکلات است. اصولا مدیریت کتابخانه ها در ایران، مدیریتی وارونه است؛ یعنی هنوز به کتابدار آنقدر اطمینان نکرده اند که مسوولیت اداره و برنامه ریزی کتابخانه را بر عهده او بگذارند. تا حالا رسم بر این بوده که رئیس و مدیر کتابخانه ها به ویژه در کتابخانه های دانشگاه به وضوح می بینیم که او شخصی، غیرکتابدار است و هنوز به این نتیجه نرسیده اند که این شغل را می توانند به کتابدار هم بدهند.
نکته دیگر، نوع نگاه ما به کتابخانه هاست. اصولا نگاهی که ما به کتابخانه ها داریم، همان نگاهی است که به فرهنگ داریم و این نوع نگاه در بخش هایی که مسوولیت تامین بودجه کتابخانه ها را بر عهده دارند، به خوبی مشهود است. یعنی این بخش ها اصولا به مسائل فرهنگی بسیار کم توجه اند و طبیعی است که ما نمی توانیم کتابخانه ای مجهز با خدمات پیشرفته داشته باشیم. از دیگر عوامل بیرونی، کمبود تولید اطلاعات و دانش به لحاظ کمی و کیفی است.
در حال حاضر ما مشکلات فراوانی در این زمینه داریم. امروزه در ایران حدود بیست تا سی هزار عنوان کتاب به چاپ می رسد و این تعداد کمی نیست و نسبت به تعداد جمعیت کشور ما مناسب است، اما مشکل در کیفیت و کمیت این کتاب هاست که آسیب هایی را درحوزه تولید کتابخانه های کشور وارد کرده است و این مسئله مربوط به جامعه است و کتابدار هیچگونه مسوولیتی درباره آن ندارد.
به طور کلی عوامل بیرونی به سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های جامعه مربوط می شود بدون آنکه کتابدار نقشی درباره آن داشته باشد. بنابراین تا زمانی که نظام آموزشی ما تغییر نکند و حس کنجکاوی و فرهنگ پرسشگری در جامعه به وجود نیاید، نباید زیاد انتظار داشت که کتابداران خدمات بهتر و بیشتری را ارائه دهند. ما می دانیم که جامعه امروز مبتنی بر اطلاعات است و این نیاز به قدری قوی است که تاثیر خود را بر جامعه می گذارد و ما به ناچار این راه را خواهیم رفت البته با برنامه ریزی می توانیم این راه را کوتاه تر و سهل تر کنیم. نیاز درونی هم حل می شود.
یعنی اگر ما جامعه ای داشته باشیم که کتابخوان و کتاب دوست و کتاب خواه باشد، طبعا کتابداری که از این جامعه به وجود می آید، آن معلومات عمومی مورد نیاز را هم خواهد داشت بنابراین مشکلات حوزه کتاب و کتابداری، بخشی به کل جامعه و بخشی هم به حوزه تخصصی آن مربوط می شود.
من نسبت به حل مشکلات این حوزه زیاد بدبین نیستم، چون معتقدم جامعه امروز ایران کنجکاو است وهمین نیازی که امروز به دایره المعارف نویسی یا دانشنامه نویسی پیدا شده خود بهترین دلیل این مدعاست. در حال حاضر مشکلات این حوزه فراوان است و تا زمانی که این مشکلات حل نشود باید به دنبال راه حل های کوتاه مدت و موقت بود. اینکه هر فردی در حوزه کار خود فکر کند که چکار باید بکند؟
بعد از آن می توان به مسائل تخصصی تری پرداخت که جامعه در سطح بالا به آن نیاز دارد.
محمدحسین ملک احمدی؛ لازم می دانم که اول از تعبیر واژه کتابداری شروع کنم چون معتقدم با تحولاتی که امروز در عرصه علم و تکنولوژی به وجود آمده، نیاز به تعریف این واژه بیش از پیش احساس می شود.
در اینباره باید بگویم تا زمانی که نگاه به کتابدار این باشد که او کسی است که نگهبان پنج هزار، ده هزار یا بیست هزار کتاب در قفسه هاست و حتی از این مجموعه هم به درستی اطلاع ندارد و تنها وظیفه او به این خلاصه می شود که به مراجعه کننده خود بگوید این کتاب را داریم و یا نداریم، در این حالت او مثل یک کتابفروش خواهد بود با این تفاوت که کتابفروش برای آنکه بازار خود را به روز کند، سعی می کند به طور مرتب کتاب های خود را جابه جا کرده، تغییر دهد و کتاب های نو را بیاورد. اما می دانیم که کتابدار در جهان امروز تعریف دیگری دارد و از او به عنوان «اطلاع رسان» یاد می شود.
به نظر من امروز یکی از اساسی ترین مشکلات ما در حوزه کتابداری، این است که کتابدار ما به شغل کتابداری به عنوان حرفه نگاه می کند.
در حالی که اگر کتابدار ما بداند که اطلاع رسان است و تکلیف خود را در برابر دانش عمومی جامعه بداند، به خوبی پی می برد برای آنکه بتواند در فضای گسترده اطلاعاتی امروز که در سطح جامعه است، مخاطب خود را هدایت و راهنمایی کند، باید حجم عظیمی از اطلاعات را داشته باشد بنابراین نقش کتابدار به عنوان یک نقش بسیار محوری و اساسی در جامعه امروز ایرانی به شمار می آید ،اگر چه من معتقدم ما در بخش کتابخانه های عمومی و کتابخانه های تخصصی دانشگاه ها هنوز نتوانسته ایم به این نیاز پاسخ دهیم و شاید علت اصلی آن است که بیشتر افرادی که رشته کتابداری را برای تحصیل در دانشگاه ها انتخاب می کنند، اصلا نمی دانند برای چه آن را انتخاب کرده اند و به همین ترتیب شغل خود را هم به ناچار انتخاب می کنند.
حالا از این نکته بگذریم که بسیاری از کسانی که به عنوان کتابدار انتخاب می شوند همین اندازه دانش فنی کتابداری هم ندارند یعنی اغلب آنها دیپلم یا زیردیپلم هستند، بنابراین یکی از مشکلات محوری و اساسی ما در کتابخانه های عمومی، مشکل کتابدار است و ما اگر بتوانیم این مشکل را حل کنیم احتمال دارد که بتوانیم بقیه مشکلات را هم راحت تر حل کنیم.
البته کتابخانه های عمومی هم در بروز این مشکلات بی تاثیر نبوده اند. من معتقدم مشکل کتابخوانی در جامعه ما تنها به یک عامل مشخص مربوط نمی شود، بلکه به عوامل متعددی بستگی دارد که از آن جمله نظام آموزشی، نظام فرهنگی، نظام اقتصادی و کتابخانه های عمومی هستند. |