نگاهي بر شكاف ديجيتالي، بحراني در جهان امروز

علي اكبر خاصه و عليرضا سعادت [*]

 مقدمه

نابرابري واقعي در دسترسي و استفاده از اطلاعات و فناوري هاي ارتباطي بين كشورها و بين گروههاي مختلف در يك كشور حقيقتي است كه آمار و اطلاعات فراواني در تاييد آن موجود است. براي مثال در سراسر قاره آفريفا فقط 14 ميليون خط تلفن وجود دارد و از هر 250 نفر آفريقايي تنها يك نفر به شبكه اينترنت متصل است در حاليكه از هر 2 نفر آمريكايي يك نفر به اين شبكه دسترسي دراد. (1)

از طرفي هزينه دسترسي به فناوري ارتباطات و اطلاعات (ICT) در اين كشورها بسيار بالا است. با اين وجود تمام كشورها، حتي كشورهاي فقير در صدد افزايش دسترسي به ICT و استفاده از آن هستند. اين در حالي است كه  كشورهاي دارنده اطلاعات دسترسي خود را به اين فناوريها به اندازه اي توسعه داده اند كه پديده اي نو به نام شكاف ديجيتالي (Digital Divide) را به وجود آورده اند.

هدف از اين مقاله بررسي فاصله كشورهاي توسعه نيافته يا در حال توسعه با كشورهاي توسعه يافته در زمينه استفاده موثر از فن آوري هاي اطلاعات و ارتباطات و تاثير آن بر اقتصاد است. كه در صورت ادامه پيدا كردن روند موجود اين شكاف به يك نوع واگرايي مي انجامد و تنها در صورتي كه اين روند تغيير يابد اين پديده به همگرايي منتهي خواهد شد.

 

از دهكده جهاني تا شكاف ديجيتالي

يكي از بحثهاي مهمي كه جوامع امروزي را به خود مشغول كرده تناقضي است كه بين مرگ فاصله و شكاف ديجيتالي وجود دارد. برخي عنوان ميكنند كه فناوريهاي نوين مرزها را تبديل به مارهايي مرده نموده و مادر دهكده جهاني بسر مي بريم و برخي ديگر نيز شكاف ديجيتالي كه نوعي اختلاف بين امكانات و اطلاعات كشورها محسوب مي شود را نوعي تهديد قلمداد مي كنند. حال اين تفكر وجود دارد كه كداميك از اين دو وجود خواهند داشت: رشد ارتباطات و گسترش آن ميان جوامع بشري ويا بيشتر شدن موانع بين كشورهاي فقير و غني كه نوعي مرز الكترونيكي بوجود آوره است. براي نمونه آمريكا به سرعت درحال گسترش صفحات وب خود است و اين در حالي است كه سهم قاره آفريقا از كل سايتهاي شبكه جهاني از 25/0 درصد به 22/0 درصد تنزل يافته است. هنوز نيمي از مردم جهان صداي زنگ تلفن را نشنيده اند. استفاده از اينترنت در آمريكاي شمالي به شكل چشمگيري گسترش يافته است اما هنوز حدود 98 درصد مردم آمريكاي لاتين، 99 درصد آفريقايي ها و حدود 98 درصد در آسيا به اينترنت متصل نشده اند.(2)

 شكاف ديجيتالي و اقتصاد جهاني

آمار نشان مي دهد هرجا اينترنت وجود دارد آن مناطق جزو ثروتمندترين مناطق دنيا به حساب آمده اند. چنانچه اينترنت در آينده به كانون جهاني داد و ستد تبديل گردد آنگاه چه سرنوشتي در انتظار ميليونها نفري خواهد بود كه اتصال به اينترنت براي آنان امكان پذير نيست. شايد هرگز نتوانيم پاسخ اين سوال را بدست آوريم . استحاله و دگرگوني اينترنت و نفوذ آن در سيستم ارتباطات جهاني و بازارهاي جهاني، آن را به عنوان سرچشمه و مظهر شكافي عظيم مابين كشورهاي صنعتي و در حال توسعه مطرح ساخته است. اصطلاح شكاف ديجيتالي صورت مختصر و كوتاه شده اي براي بيان نابرابريهاي بين المللي در زمينه دسترسي به فناوري ارتباطات و اطلاعات تلقي مي شود . به عبارت ديگر مي توان گفت تا اندازه اي شكاف ديجيتالي نشانه اي از تهديد قدرتهاي نيرومندي است كه جهان را در قرن 21 به پاره هايي نابرابر از نظر دسترسي به اطلاعات تقسيم مي كنند. برخي استدلال مي كنند نيروهاي مذكور موجب شده اند اغلب ملل جهان در دام عقب ماندگي دائمي گرفتار گرديده اند. (3)

كشورهاي پيشرفته ثروتهاي كلاني را از طريق فناوري ارتباطات واطلاعات گردآورده اند كه بخش عظيمي از اين ثروت بطور نامحسوس و غير مستقيم از كشورهاي درحال توسعه بدست آمده است.

يكي از عللي كه در ايجاد شكاف ديجيتالي موثر است پهناي باند بين المللي است. ميزان پهناي باندي كه يك كشور در اختيار دارد به ما ميگويد كه حجم اطلاعات ازآن كشور به كشور ديگر به چه سرعتي منتقل مي گردد. پهناي باند بين المللي در سراسر جهان بطور يكسان توزيع نمي گردد كه نقشي عظيم در استعمار علمي كشورهاي عقب مانده و درحال توسعه ايفا مي كند. براي مثال تا اواخر سال 2000 حجم اتصال به اينترنت آمريكا به اروپا با سرعت 56 گيگا بايت در ثانيه و آمريكا به آسيا و اقيانوسيه با سرعت 18 گيگا بايت در ثانيه انجام گرفته است. آفريقا با پهناي باند بسيار كم و با سرعت 2/. گيگا بايت درثانيه به اروپا و با پهناي باندي با سرعت 5/0 گيگابايت برثانيه به آمريكا متصل شده اند. (2)

اينگونه است كه در حاليكه ساكنان نيويورك در انديشه ارتقاء سيستم ارتباط با اينترنت از طريق تلفنهاي متعارف به سيستم باندپهن هستند اغلب ساكنان كشورهاي درحال توسعه هرگز صداي بوق آزاد تلفن را نشنيده اند چه برسد به اينكه از موتورهاي جستجوگر اينترنت، پست الكترونيكي و ديگر ابزارها استفاده كنند.

شكاف ديجيتالي در معناي عام كلمه بازتاب فقر، كمبود سواد كافي و بهداشت وساير ضرورتهاي اجتماعي است. در اين تعريف اعتقاد براين است كه رايانه و ساير فناوريها لازم هستند اما هيچ چيز نمي تواند جامعه را وادار به پركردن شكاف ديجيتالي نمايد مگر اينكه سواد كافي، فقر و بهداشت مورد توجه قرار گيرند. شكاف ديجيتالي در معناي خاص كلمه عبارتست از نبود ارتباط فيزيكي و دسترسي به شبكه و سخت افزار كامپيوتري و آموزش كه درصورت تامين آن اين شكاف ميان دولتها يا دولت و سازمانهاي غير دولتي در داخل و ميان كشورها در سطح بين المللي برداشته خواهد شد.

شكاف ديجيتالي از اشاعه و گسترش تدريجي فن آوريهاي نو نشات مي گيرد. شكاف ديجيتالي اجتناب ناپذيراست زيرا كشورهاي جهان اول تجربه كافي و درآمد اضافي براي استفاده از فن آوريهاي را دارند. اين شكاف معمولا با فن آوريهايي مانند ماشين، راديو تلويزيون و تلفن همراه نبوده است. به مرور زمان هر اندازه فن آوري اطلاعات و ارتباطات ارزانتر شود اين شكاف نيز سطحي تر خواهد شد.

سياستمداران و دست اندركاران تجارت و بازرگاني جملگي عنوان كرده اند كه شكاف ديجيتالي بين جهان فقير در حال توسعه و غرب غني پيشرفته از عمده ترين چالشهاي اقتصادي قرن به شمار مي رود. در همين راستا مجمع عمومي سازمان ملل در ژوئن 2002 اعلام نمود كه شكاف ديجيتالي احتمالاً بسياري از كشورهاي درحال توسعه را از نظر اقتصادي در حاشيه قرار خواهد داد. حتي اگر ملتهاي فقير آنقدر شانس بياورند كه باسواد شوند و به يك زبان عمده تكلم كنند كاربري ايشان از اينترنت در زمينه فعاليت هايي چون بازرگاني بعلت نبود كارت اعتباري، احتمالاً محدود خواهد شد چه برسد به اينكه بخواهند در محله هاي خود مايحتاجشان را به كمك اينترنت تهيه كنند. (4)

 ايران و مساله شكاف ديجيتالي

شكاف ديجيتالي در رابطه با ايران در سه سطح قابل بررسي است، نخست در سطح جهاني كه مي توان گفت شكاف ديجيتالي ناشي از اين واقعيت است كه بخشي از جهان به سرعت درحال پيشرفت است و بخوبي توانسته است ازIT در جهت منافع ملي خود استفاده كند و بخشي از جهان با همين سرعت در حال فاصله گرفتن و عقب افتادن است. براي سنجش شكاف ديجيتالي شاخصهايي از سوي بانك جهاني در چهار زيرساخت براي ارزيابي وضعيت كشورها مطرح شده است: اينترنت، كامپيوتر، ارتباطات و اجتماع. در آخرين طبقه بندي صورت گرفته 55 كشور در 4 گروه اول قرار مي گيرند. اولين گروه كشورهايي هستند كه به اسكيتر معروف شده اند يعني اسكيت به پا كرده اند و با سرعت بالايي در عصر ديجيتال حركت مي كنند و 3 گروه ديگر اين 55 كشور را برنده بازي ديجيتالي معرفي مي كنند. اين 55 كشور 99 درصد مخارج ICT دنيا را بخود اختصاص داده اند. 150 كشور باقيمانده در گروه پنجم با 40 درصد جمعيت جهاني كمتر از 1  درصد مخارج ICT دنيا را بخود اختصاص داده اند.

وجه دوم شكاف ديجيتالي در رابطه با ايران در سطح ملي مطرح است. بخشي از جامعه ما سريعتر وارد عصر ديجيتالي شده و سعي ميكند همگام با جهان پيشرفته حركت كند و در مقابل بخش ديگر با همان سرعت در حال فاصله گرفتن از عصر ديجيتال است. درواقع ما با جامعه اي 2 پاره اي مواجه هستيم كه در كنار هم در حال زيستن هستند. نكته قابل توجه در اين ميان عميق تر كردن فاصله سنت و مدرنيته توسط شكاف ديجيتالي درون جامعه است. با كمي دقت در مي يابيم نسل جديد پرچمدار انقلاب دبجيتالي است و اين پرچم را در سنتي ترين خانواده ها هم برافراشته است.

وجه سوم، شكاف ديجيتالي در سطح فردي است. اين شكاف در درون انسان ديجيتالي شده بوجود مي آيد. به اين معني كه بخشي از وجود سريعتر از بخش ديگر متحول ميشود . يك بخش رو به جلو حركت مي كند كه مارا هم همراه باخود ميشكد و بخش ديگر هم چون ريشه در عميق ترين تجربه هاي تاريخي و فرهنگي دارد خواهان حفظ موقعيت فعلي است. در بخش محافظه كار دو عنصر تشكيل دهنده قابل تشخيص است: پارادايمهاي كارساز و پارادايمهاي منسوخ. در اين ميان انسان ايراني ديجيتالي شده نياز به خردي براي تشخيص و انتخاب دارد. تا بين دو بخش وجودي او همگامي اي در راستاي ارزيابي عناصر، ارزش ها ، باورها، اعتقادها و الگوها شكل گيرد تا در نهايت تشخيص داده شود كه بطور كلي كدام پارادايم بايد باقي بماند و كدام پارادايم كنار گذاشته شود . اين امر نيز با معيار يا خرد انتخاب انجام مي گيرد. (5)

 

نتيجه

واقعيتي كه همه جامعه جهاني را به خود مشغول داشته انتقال از جامعه صنعتي به جامعه اطلاعات پايه است كه گاه ازآن به عنوان انقلاب اطلاعاتي نام برده مي شود. اطلاعات يا به قولي دانايي تبديل به ابزار پرقدرتي شده است تا ملتهارا براي رسيدن به توسعه اقتصادي و اجتماعي ياري رساند. ولي آنچه بيشتر جلب نظرميكند اين است كه گويا شكاف بين غني و فقير در جامعه اطلاعاتي بسيار گسترده تر از جامعه صنعتي است. اين شكاف كه از آن شكاف ديجيتالي تعبير مي شود از دو منظر قابل بازبيني است. اول از لحاظ ديجيتالي كه ناشي از دانش الكترونيكي و دوم از نظر عقب ماندگي اطلاعاتي كه كشورهاي درحال توسعه با آن روبرو هستند.اين عقب ماندگي مساله اي نيست كه فقط در قالب ديجيتالي آن به عنوان يك فناوري شيك مورد عنايت باشد، بلكه در كنار آن فرصتهاي رشد اقتصادي و توزيع ثروت از يك سو و پيشرفتهاي بهداشتي خدماتي و آموزشي از سوي ديگر همه وهمه در بطن اين انقلاب اطلاعاتي قرار گرفته است.

اگر روزي دولتهايي كه هنوز انقلاب اطلاعاتي را تجربه نكرده بتوانند دراين مسير گام بگذارند و با تحول دولت خود به  دولت الكترونيك (e-government) برسند مطمئناً خواهند توانست حاشيه راندگي از نوع جديد را پشت سرگذاشته و دوباره به بطن جامعه جهاني باز گردند، ولي تا اين تحول به وقوع نپيوسته است هنوز آنها در كناره هاي خط اطلاعات منتظر خواهند بود تا نوبت آنها برسد. اين حاشيه نشيني باعث مي شود تا تعادل نيروهاي بين المللي نيز بهم بخورد.مناسبات داخلي و بين المللي هم از اين پس حول محور انقلاب اطلاعات در حال تحول است و تا دولتي خود را با اين موج سريع همگام ننمايد نخواهد توانست به معادلات قدرت در امور داخلي و بين المللي چنگ بيندازد.

ويژگي ديگر جامعه اطلاعاتي شتاب است.در اين جامعه پول با سرعت در حال جريان است و اين سرعت سبب ميگردد كه پول در دست افراد زيادتري هم قرار گيرد. درعين حال تفاوت فناوري يا شكاف ديجيتالي سبب گرديده است كه اين گردش عموماً ميان كشورهاي شمال بوده و سبب ثروتمندتر شدن آنها گردد. و كشورهاي جنوب همچنان فقير و فقيرتر گردنند. (6)

كه اين خود نوعي استعمار چند بعدي البته از نوع نامحسوس آن بشمار مي رود. عوملي چون هزينه هاي دسترسي به اينترنت و هزينه تلفن براي اتصال به شبكه جهاني اينترنت و در نتيجه استفاده از اين فناوري نو نقش كليدي ايفا مي كند. هر اندازه هزينه هاي دسترسي و تلفن پايينتر باشد امكان استفاده از اينترنت بيشتر خواهد بود.

در اين ميان برخي از صاحبنظران معتقدند كه دولتهاي كشورهاي درحال توسعه بايد با جلب مشاركت سازمانهاي غير دولتي و بخش خصوصي در پر كردن شكاف ديجيتالي اهتمام ورزند. ايجاد مدرسه عالي فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات و تربيت كادر فني براي اين منظور در كشورهاي درحال توسعه از اهميت فراواني برخوردار است. آموزش اجباري رايانه در مقاطع دبيرستان و منظور نمودن درس اجباري رايانه از سوي آموزش و پرورش پيشنهاد مي گردد.

انضباط اجتماعي مبناي توسعه است. اگر داراي برنامه، نظم و مديريت منسجم باشيم ما هم مي توانيم فاصله را سريع تر پر كنيم، اگر نه تبديل به نظاره گري مي شويم كه روزبروز فاصله اش از دنياي اطلاعات و ارتباطات بيشتر و بيشتر مي شود. (7)

 منابع

1) World Bank. (1998) world development report 1998/1999. knowledge development. New york: Oxford university press.

 2) رسول رويسي، مرتضي "شكاف ديجيتالي؛ چالش در برابر كشورهاي در حال توسعه"

http://www.ayandehnegar.org/g_1_a.php?new_id=269

          3) "پر كردن شكاف ديجيتالي چالش بزرگ قرن بيست و يكم" ترجمه محمد ستوده، تدبير، سال سيزدهم، شماره 122

4) پاليسي، فارين "شكاف ديجيتالي" ترجمه حسن نورايي بيدختي

http://www.hamshahri.org/hamnews/1382/820401/news/thought.htm

 

5) خوارزمي، شهين دخت "انسان و عصر ديجيتال" 10 اسفند 1381.

 http://www.ediplomacyiran.com/news.phh?type=news_ict&news=37

         6) صمدي، م "بيسوادي نوين" http://www.zendagi.com/new_page_75htm

         7) "گفتگو با نماينده رئيس جمهور در زمينه IT"

  http://www.donya_e_eqtesad.com/83-05-25/120525.htm



[*] دانشجويان دوره كارشناسي ارشد علوم كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه شيراز