چهارمين موج تغيير در جهان
Virtual Age The Fourth Wave Of Change
گفتوگويى با دكتر علىاكبر جلالى
به كوشش: امين مقومى.مهندسى عمران
MoghavemiPorseman.net
دكتر على اكبر جلالى، فوق دكتراى برق و متخصص فن آورى اطلاعات(IT) از دانشگاه ويرجينياى غربى امريكا و قائم مقام پژوهشكده الكترونيك و عضو هيئت علمى دانشگاه علم و صنعت ايران و استاديار پاره وقت دانشگاه وست ويرجينياى غربى است. دكتر جلالى نظريه موج چهارم، عصر مجازى را در دنيا مطرح كرده و تاكنون چندين پروژه در سطح ملى در زمينه توسعه فن آورى اطلاعات انجام دادهاست
عنوان اولين سؤال خلاصهاى از تاريخچه تغييرات اساسى زندگى بشر از ابتداى خلقت تاكنون را بيان بفرماييد.
با نگاهى به تاريخ جهان، متوجه خواهيم شد كه اولين اختراع بشر آتش بوده است. پس از آن ابزار را مىتوان هر روز بر مجموع داده هایی که در جهان وجود دارد افزود.
* با توجه به اين تقسيم بندى، عصر بعدى چه خواهد بود؟
با توجه به مطالعاتى كه من در مجموع ده سال روى اين اصول داشتم، روند تكنولوژى و فنآورى را دنبال كردم و تأثيراتش را درجهان بررسى كردم، در نهايت به اين نتيجه رسيدم كه عصر بعدى قطعاً با توجه به رشد فنآورىها، عصر مجازى خواهد بود كه اصطلاحاً چهارمين موج تغيير در جهان يا The Wave Of Change Fourth ناميده مىشود.
* چرا مهم است كه بدانيم عصر بعدى چيست؟
دليلش اين است كه كشورهايى كه در عصر صنعت بودند و زودتر از بقيه فهميدند كه نياز بشر، كامپيوتر و اين گونه مسائل است، برنده شدند و توانستند اقتصادشان را ب! ه سرعت شكوفا كنند. هر جامعهاى اين اصل را زودتر باور كرد، زودتر نظم گرفت. اما كشورهايى مثل ايران هنوز هم در باورش مشكل دارند. وقتى صادقانه به مشكلاتمان نگاه مىكنيم، متوجه مىشويم كه مشكلات ما به شيوه مديريت بازمىگردد.
* مگر مديريت ما چه مشكلى دارد؟
مديريت ما بر مبناى دانش نيست. مديران ما دلسوز، مهربان، صادق و خوب هستند. همه خصلتهايى كه در يك انسان خوب پيدا مىشود، در خيلى از مديران ما ممكن است وجود داشته باشد، ولى وقتى بحث كارآيى و رقابت به ميان مىآيد، مىبينيم كارآيى و رقابت لازم به علت عدم اطلاعات و دسترسى به آن، در مديران ما وجود ندارد. اين مهمترين چالش مديريت است كه اطلاعات نقش مهمى را در بهبود اين وضعيت به عهده دارد.
* براى اثبات اين نظريه چه كار كرديد؟
مجبور بودم در كنفرانسهاى جهانى چندين بار شركت كنم. به عنوان مثال در ملبورن استر! اليا، اولين بار مسئله عصر مجازى را مطرح كردم. سپس در تايلند، مالزى و اخيراً بيست سخنرانى در دانشگاههاى بزرگ امريكا داشتهام. با طرح اين مسئله مىخواستم ببينم آيا يك نظريه جامع و قابل پذيرش دانشمندها هست يا نه كه خوشبختانه تأثيرات بسيار خوبى داشته است. البته اين نظريه مخالفهايى هم دارد، مثلاً عدهاى معتقدند كه عصر چهارم، عصر نانوتكنولوژى است يا عدهاى بر اين باورند كه عصر مهندسى ژنتيك است. بعضىها هم عصر شبكهها را مطرح مىكنند.
* دلايل شما براى اثبات نظريهتان چيست؟
اول اينكه ما حتى در اصول اسلامى و عقايد دينى خودمان به اين گونه مسائل مانند طىالارض اعتقاد داريم. در فرهنگ اسلامى ما، اين مسئله يك مسئله جدى و قابل پذيرش است كه قطعاً براى يك دنياى مادى ممكن است خيلى معنا نداشته باشد؛ دوم اينكه ابزارى كه امروزه در جهان وجود دارد، دقيقاً به ما نشان مىدهد كه اين واقعيت در حال رخ دادن است.
* عصر مجازى كه ا! مروزه شواهد حاكى از به وجود آمدن آن ديده مىشود، چگونه عصرى است؟
ما وقتى كتاب مىخوانيم، در دنياى يكبعدى سير مىكنيم. چنانچه اگر در كتاب حرفى از سيب به ميان آيد، هيچ تجسمى از آن نخواهيم داشت كه آيا اين سيب درختى است يا زمينى، بزرگ است يا كوچك، قرمز است يا سبز؟ به همين صورت اگر يك روحانى، سخنرانى كند و حرف بزند، در حال سير در يك دنياى يكبعدى است. اما وقتى به تلويزيون نگاه مىكنيم، مىبينيم شكل دنيا عوض مىشود و يك دنياى دوبعدى پيش روى ما قرار مىگيرد. حالا اگر يك سيب را در تلويزيون ببينيم، متوجه مشخصههاى ظاهرى آن خواهيم شد. پس ضريب درك در دنياى دوبعدى فوقالعاده بيشتر از دنياى يك بعدى است. بعد از اين دنيا، با دنياى سه بعدى مواجه خواهيم شد كه به آن دنياى مجازى(Virtual Age) مىگويند. عصر مجازى، دنياى سه بعدى به علاوه چيزهاى ديگر است.
* اين دنياى سه بعدى، چگونه تعريف مىشود؟
تصور كنيد آن درخت سيب ! كه شما در تلويزيون ديديد، به گونهاى باشد كه بتوانيد با دستتان آن را بگيريد، از درخت بكنيد و آن را حس كنيد، اين همان دنياى سه بعدى است. اگر اين حالت را در زمينه آموزشى به كار گيريم، خيلى معنا پيدا مىكند. شما يك ماشين را كرايه مىكنيد، به صورت مجازى سوارش مىشويد، آزمايش مىكنيد، با آن رانندگى مىكنيد، هر جا هم كه بخواهيد مىرويد و آن حالت هم به شما دست مىدهد، ولى عملاً سوار ماشين واقعى نبودهايد.
* اين مسئله چطور امكانپذير است؟
شايد تا قبل از اينكه صفحهكليد مجازى (Virtual KeyBoard) به دست يك ايرانى در دانشگاه كاليفورنيا اختراع شود، اين مسئله هنوز به صورت فيزيكى غيرقابل قبول بود، ولى الان كه ايشان يك صفحهكليد مجازى ساخته است، قبول اين مسئله عادىتر شده است. شيوه كار اين صفحه كليد به اين صورت است كه يك نور از كامپيوتر روى ميز پخش مىشود و مثلاً شما عكس صفحه كليد را روى ميز مىبينيد و به وسيله آن، شروع به نوشتن مىكنيد. حالا وقتى شما دكمهها را لمس مىكنيد، نتي! جه آن به صورت حروف بر روى صفحه نمايشگر تايپ مىشود و اين در حالى است كه شما بر روى هوا مشغول تايپ كردن هستيد. امروزه صفحات پلاسمايى اختراع شدهاند كه جايگزين كلاههاى حقيقت مجازى براى ديدن به صورت سهبعدى شدهاند. از زمانى كه اينترنت آمده و ارتباطات دوسويه بيشتر شده است، سرعت رشد حقيقت مجازى (Virtual Reality) و تصاويرى كه به صورت سهبعدى معنا پيدا مىكنند، در حال افزايش است.
* با توجه به اينكه ابزارى كه عصر مجازى نياز دارد، هنوز به صورت آزمايشگاهى است، اين تكنولوژى كى به وجود مىآيد؟
من در كنفرانس يونسكو در ملبورن استراليا با تكنولوژى آن زمان، ثابت كردم كه بيست سال ديگر به جايى مىرسيم كه مانند امروز كه اينترنت يك امر عادى شمرده مىشود، تكنولوژى عصر مجازى عادى خواهد شد.
به هر حال رسيديم به اينجا كه دنياى مجازى ابزار خاص خودش را مىخواهد؛ به نظر شما عوامل اصلى ايجاد جامعه مجازى چيست؟
سه عامل اساسى سختافزارى براى ايجاد جامعه مجازى وجود دارد كه با به دست آمدن آنها مىتوانيم دنياى مجازى را مثل اينترنت، راديو و تلويزيون كه در كنار ما امرى طبيعى هستند، داشته باشيم. اين سه عامل عبارتند از:
1. اولين عنصر سختافزارى كه در شكلگيرى جامعه مجازى به آن نياز شديد داريم، حافظهها با حجم فوق العاده زياد است. حافظههايى كه در كامپيوترها وجود دارد، محدودند. در دنياى مجازى بايد بتوانيم حجم فوق العاده زيادى از اطلاعات را در جايى ذخيره كنيم. اين تكنولوژى الان وجود ندارد. در اين زمينه، آخرين تكنولوژى كه دانشمندان در حال دستيابى به آن هستند، حافظههاى مولكولى است. در يك مولكول مىتوان دانش جهان را جاى داد.
2. دومين عنصر سختافزارى، بخش محاسباتى رايانهها يعنى CPUها هستند كه بايد سرعت آنها آن قدر بالا برود كه بتوانند صدها ميليارد محاسبه را به صورت لحظهاى انجام دهند. عوامل متعددى از جمله افزايش تعداد ترانزيستورها و كاهش ولتاژ تغذيه CPUها و حتى تغيير اساسى مواد اوليه چيپهاى سيليكونى به سوى مواد جديد مانند لاستيكهاى نيمه هادى و تيوب! هاى كربنى و فنآورىهاى ديگر كه در راه است، زمينه ايجاد سرعت بيشتر را فراهم مىكند.
3. سومين عنصر مورد نظر عصر مجازى، ابزار انتقالِ داده با سرعتِ فوق العاده زياد از نقطهاى به نقطه ديگر است.
* ما براى فرستادن ايميل هم كه اطلاعات بسيار كمى را شامل مىشود، با مشكل روبه رو هستيم، پس چگونه مىتوانيم فضايى درست كنيم كه در آن واحد، اين همه اطلاعات را با يك كليد بتواند جابه جا كند؟
اخيراً در دنيا آزمايشهايى انجام شده است. به عنوان مثال دو نفر، يكى از امريكا و ديگرى از كره جنوبى دستانشان را دراز كردهاند و با هم يك شىء را از نقطه سومى بلند كردهاند. تكنولوژى در دنيا اين قدر پيشرفت كرده است كه به شما اجازه مىدهد تا چنين كارى را به صورت مجازى انجام دهيد. اين آزمايش نشان مىدهد كه فضا دارد براى يك دنياى سه بعدى و عملياتى شدن اين مباحث آماده مىشود. اينها نه شوخى است، نه تخيل.
* پس مىتوان گفت با وجود اين سه عن! صر، تقريباً دسترسى به دنياى مجازى آسان است؟
بله، البته عناصر ديگرى هم مىخواهد. دوربينهاى خاص مىخواهد كه همين فضايى را كه ما نشستهايم، اين فضاى سه بعدى را بتواند به صورت زيبايى منتقل كند. كمكم داريم به اين نتيجه مىرسيم و تكنولوژى به ما اجازه رسيدن به فضاى مجازى را مىدهد.
* حال فرض كنيم دستيابى به دنياى مجازى ممكن شده، وظيفه ما در قبال اين قضيه چيست؟
به نظر من مهم اين است كه درك كنيم كه چنين فضايى در حال شكلگيرى است. من خيلى خوشبين هستم، به همين دليل فعاليت سنگينى را در زمينه توسعه ICT از زمانى كه به كشور بازگشتهام، انجام دادهام. بيشتر تلاش من در جهت آگاهسازى و فرهنگ سازى در اين زمينه بوده است. ما بايد كمكم بتوانيم با فرهنگ و ارزشهاى خودمان، از اين تكنيك و تكنولوژى استفاده كنيم و در جهت صلح و حتى جنگ از آن بهره گيريم. هر شخصى بايد در حد توان خويش در اين زمينه كوشش كند.
خوشبختانه در ! كشور ما هم اخيراً اوضاع بهترى نسبت به گذشته به وجود آمده است. به هر صورت، ما عادت داريم هميشه موقعيت بحرانى ايجاد كنيم و در حالت بحرانى موفق شويم؛ در حالت عادى نمىتوانيم برنامهريزى كنيم. ان شاءاللّه بتوانيم اين عادت را با فنآورى اطلاعات كنار بگذاريم.
* به نظر مىرسد ما در ايران، هنوز موج سوم را درك نكردهايم. با توجه به اين نكته چطور مىتوانيم وارد عصر چهارم شويم؟
بله، متأسفانه به خاطر اينكه هميشه غربىها و كشورهايى كه با ايدئولوژى ما عناد داشتهاند، تكنولوژى خود را براى ما صادر كردهاند، ما اين تكنولوژيها را به صورت ابزار عناد ديدهايم. اين فرهنگ در مورد وسائل مختلفى از قبيل ويدئو، ماهواره، سى دى و حتى اينترنت در جامعه ما وجود داشته است. اين بار ما بدون اينكه به صورت فيزيكى وارد اين تكنولوژى شويم، مطالعه درباره آن را آغاز كردهايم و براى ساختن فرهنگ دنياى مجازى در جامعه تلاش مىكنيم. ما بايد نگرشى را در جامعه توليد كنيم كه با ورود اين تكنولوژى به جامعه، مجب! ور نباشيم از همان كاربرىهايى كه همراه تكنولوژى وارد مىشود، استفاده كنيم، بلكه اين بار ديگر برايش كاربرى داشته باشيم و با مطالعه و تطبيق با ساختار فرهنگى و ديدگاههاى خودمان، براى پذيرش يك تكنولوژى - بر عكس گذشته كه هميشه عناد داشتيم - آماده شويم. به گونهاى كه حتى خودمان مىتوانيم در پيدايش تكنولوژى نقش داشته باشيم كه اگر اين كار را بكنيم، مىتوانيم نسبت به كشورهاى ديگر خيلى پيشرو باشيم.
بنده با شما موافقم، ما هنوز در عصر اطلاعات نيستيم، در عصر صنعت هستيم. با وجود اين، بحث اين گونه مسائل به خصوص در حوزههاى انديشه و نخبگان فنى كه بتوانند ابزارش را ايجاد كنند، مفيد خواهد بود. خصوصاً كسانى كه در سطح كلان مملكت تصميم مىگيرند و دورنما و چشمانداز تعيين مىكنند، بايد اين مسائل را در نظر بگيرند.
*با توجه به اينكه صحبت از مسئولان شد و اينكه بايد اين مسائل در چشم انداز آينده مملكت ديده شود، هدف شما از مطرح كردن بحث پايتخت مجازى چه بود؟
من براى انديشمندان و تصميمسا! زها موضوع جديدى را باز كردم كه ذهنها به سمت فنآورى و تكنولوژى هم برود تا دوباره نروند ساختمانسازى كنند يا كارهايى از اين قبيل انجام دهند. يك بررسى انجام دادهام كه نشان مىدهد اگر اين ابزار فنى را در كنار انتقال پايتخت از تهران ببينيم، شرايطى به وجود مىآيد كه مىتوانيم با شصت هزار نفرجابهجايى، پايتخت را تغيير دهيم. تقريباً كمتر كشورى در دنيا وجود دارد كه تمام وزارتخانههايش در يك جا متمركز باشند. تكنولوژى به ما اين اجازه را مىدهد كه وزارت كشاورزى ما در شمال باشد، وزارت نفت ما در جنوب باشد، وزارت راه ما به عنوان مثال در اصفهان باشد كه بتواند به همه نقاط دسترسى داشته باشد. اينها به نفع جامعه است. وجود وزارتخانهها در شهرهاى مختلف مىتواند منشأ خير و بركت، توليد، كار و اشتغال باشد. اما متأسفانه مىبينيم مسئولان تصميمساز نسبت به اين اطلاعات جديد بيگانهاند.
* علت اين مسئله چيست؟
علت اين است كه تعداد افرادى كه در سطوح تصميم سازى اين كشور از نيروهاى كارشناسى و ت! خصصى براى تصميمسازى استفاده مىكنند، اندك است. تصميمسازىها براساس نياز روز است. به همين خاطر است كه تا مسئلهاى مانند زلزله پيش نيامده بود، صحبتى از تغيير پايتخت به ميان نيامد. اين مشكلى است كه مربوط به فرد و جمعيت خاصى نيست، مشكل فرهنگى و ملى ماست.
* آيا الگوى مناسبى در اين زمينه هست تا مسئولان ما بتوانند از آن براى برنامه ريزى بهتر استفاده كنند؟
مطالعات ما نشان مىدهد كشورى مثل كره جنوبى مدل بسيار خوبى براى توسعه IT است. وقتى به تاريخ كره جنوبى نگاه مىكنيم، مىبينيم در سال 1960 درآمد سرانه يك كرهاى شصت دلار بوده است؛ به طورى كه در آن شرايط مردم كره براى سير كردن شكمشان حتى مارمولك، سوسك و هر جنبنده ديگرى را مىخوردند. كمكم مديران تصميمسازشان به اين نتيجه رسيدند كه روى دو عنصر كار كنند: ابتدا روى آموزش عالى كار كردند و بيشترين توجه خود را به آموزش عالى معطوف كردند و الان كره جنوبى يكى از كشورهايى است كه از نظر آموزش عالى بين تمام كشورهاى دنيا برتر است. اي! نها سرمايه گذارى سنگينى هم روى تحقيقات كردند. بودجههاى تحقيقاتى فوقالعاده زيادى را در نظر گرفتند، به گونهاى كه توانستند سرعت توسعه دانش كشورشان را بالا ببرند. الان درآمد سرانه يك كرهاى، هفده هزار دلار است كه نسبت به درآمد سال 1960 تقريباً سيصد برابر شده است.
اين سرمايه گذارى در زمينه تحقيقات و آموزش عالى موجب مىشود تا كره جنوبى يكى از پيشرفتهترين كشورها در زمينههاى مختلف از جمله نانوتكنولوژى و IT باشد.
* با توجه به مثالى كه ارائه فرموديد، چرا به اين مرتبه از پيشرفت دست يافتند؟
براى اينكه مسئولان تصميمسازشان به اين نتيجه رسيدند كه دنياى آينده، دنياى اقتصاد مبتنى بر دانش است. (Knowledge Economy) اقتصاد مبتنى بر دانش، از اطلاعات به دست مىآيد. وقتى كسى اطلاعاتش زياد است، مىتواند خوب برنامهريزى كند. اگر بخواهد دستگاه خوبى بسازد، همه اطلاعات را دارد و با توجه به آن، مىتواند بهترين دستگاهها را با كمترين هزينه و خسارت توليد كند؛ در نتيجه سود زيادى هم! نصيبش خواهد شد.
* به نظر شما وظيفه دانشجويان براى فرهنگ سازى در اين زمينه و عبور از موج سوم به چهارم چيست؟
دانشگاهى و دانشجو در اين پروژه نقش بزرگى دارد. دانشجوهاى عزيز ما بايد در اين زمينه به خصوص در رابطه با توسعه IT و ICT خوب مطالعه داشته باشند. در رشتههاى IT براى چند سالى است كه نيروهاى تربيت شده در اين زمينهها نداريم. از سال 2005 كسى كه در رشته شيمى تحصيل مىكند، بايد ITو شيمى بخواند. رشتهاى به نام IT تنها، كاربرىاش محدود مىشود، اما از بين نمىرود. مىتوانيم يك دپارتمان IT با يك سرى درس داشته باشيم. اگر دانشجويى مىخواهد معارف بخواند، بايد IT و معارف بخواند. به قصد توسعه دين در جهان معارف بخواند، نه به قصد مسلمان كردن همديگر در ايران. با اين ابزارهايى كه تا به حال از آنها استفاده كردهايم، موفقيتى نداشتيم. به جاى اينكه انرژى ما صرف خودمان شود، بايد براى جهان مصرف شود. ابزار فن آورى را بايد در راه اسلام و توسعه دينى و نشر انديشههاى خودمان به كار گير! يم. دانشجوها مىتوانند در اين زمينهها نقش اساسى داشته باشند و بدانند كه از الان بايد وارد شوند و حداقلها را در زمينه IT ياد بگيرند. به هر حال بى سواد كسى است كه IT بلد نباشد. اين يك امر واقعى و طبيعى است كه امروزه حس مىشود.
* جنبش نرمافزارى چه تأثيرى در اين زمينه دارد؟
قبل از هر چيز به عنوان يك نيروى تخصصى، با توجه به حساسيت بهجا و مناسبى كه رهبر معظم انقلاب نسبت به اين مسئله ايجاد كردند، بايد جنبش نرمافزارى را تعريف كنيم. به شرطى كه ما در ادامه ببينيم كه در تحولى كه در ساختار جامعه ما صورت مىگيرد، از افرادى استفاده شود كه مفاهيم جنبش نرمافزارى و زمان را درك مىكنند. اين مسئله مىتواند خيلى تأثيرگذار باشد. به عنوان اولين قدم، همين حركت چشم انداز بيست ساله كشور را به عنوان يك نقطه بسيار روشن در توسعه آينده كشور مىبينم. ما متأسفانه بعضى وقتها به علت عدم درك و تعريف درست از يك مسئله، تعبيرهاى متفاوت را جايگزين مىكنيم.
* اگر ممكن است، قبل از تعريف جنبش نرمافزارى، مختصرى درباره چشم انداز توضيح دهيد.
من براى اينكه موضوع جا بيفتد يك مثال ساده مىزنم كه دانشجوها بهتر موضوع را درك كنند. به عنوان مثال اگر من تصميم بگيرم براى مسافرت به شهرى مثل قم بروم، اگر از يك فرد بىسواد هم بپرسيد كه دكتر جلالى مىخواهد برود قم، مىفهمد كه من كجا مىخواهم بروم، يعنى حس مىكند كه چشمانداز و جهتگيرى من در چه سمتى است. به اين چشم انداز Vision مىگوييم. اولين سؤالى كه پيش مىآيد اين است كه دكتر جلالى در قم چه مأموريتى دارد؟ پاسخ اين سؤال به عنوان Mision مطرح است. مسئله سوم كه به وجود مىآيد، سياست است. يعنى اين مأموريتى كه مىخواهم بروم با هواپيما مىروم يا ماشين؛ تند مىروم يا كند، اينها مىشود سياست يا Policy. نهايتاً مىخواهيم بگوييم كه دكتر جلالى مىخواهد چند روز بماند، حالا كه مىخواهد اين كارهارا انجام دهد، چقدر بودجه احتياج دارد؟ اينها مىشود طرح، برنامه يا Plan. متأسفانه در كشور ما، دانشجو و استاد هيچ وقت اين گون! ه به مسائل نگاه نمىكنند.
* برگرديم به سؤال قبل، به نظر شما منظور از جنبش نرمافزارى كه مطرح شده چيست؟
ما توسعه دانش را بايد به عنوان پايه قرار دهيم و به مغزافزار بيشتر توجه كنيم. ما در اداراتمان وقتى كه مىخواهيم دستگاهى بخريم، حتى اگر چندين ميليون باشد، بدون تلف كردن وقت مىخريم؛ بعد هم متوجه مىشويم چندين ميليون اضافه دادهايم، نه بازرسى هست نه بازخواستى! اما اگر براى تحقيقات يك دانشمند، پولى بدهيم، فردا گير هستيم. براى مغز ارزش قائل نيستيم. وقتى رهبر معظم انقلاب درباره نهضت نرمافزارى صحبت مىكند، فكر مىكنم بيشتر انديشههاى علمى و جايگزين كردن علم و سيستم در مجموعه نظام مطرح است. اين هم جز وظيفه دانشجوها و دانشگاهىها نيست. مردم عادى توان اين كارها را ندارند. نهضت نرمافزارى بايد شرايطى را به وجود بياورد كه الگوهاى علمى جامعه بتوانند در چرخه جامعه تأثير بگذارند و اثرات آن باعث رفاه و آسايش بقيه مردم شود.
* بعضىها چون اين كلمه نرمافزار مصطلح شده عمده توقعاتشان را به مسائل كامپيوترى مربوط مىكنند، آيا اين صحيح است؟
اصلاً اين بحث نيست. بحث اين است كه ما در حوزههاى دينى هم اين نهضت نرمافزارى را داشته باشيم. خيلى از روشهاى ما جواب نداده است. چگونه است كه بعد از 25 سال، معارف اسلامى در دانشگاهها هنوز از سوى دانشجوها غير قابل پذيرش است. دانشجوها به سختى از اين كلاسها استقبال مىكنند. اگر اجبار نباشد، شايد درصدكمى در اين كلاسها شركت كنند.
* چرا نتوانستهايم جاذبه را به وجود بياوريم؟
براى اينكه نهضت نرمافزارى نداشتهايم. نتوانستهايم درسها را جالب كنيم. يك روش عادى را پيش گرفتهايم، در حالى كه اين همه نوآورى و روشهاى جديد مانند كلاسهاى مجازى به وجود آمده است. ما عادت نداريم تغيير ايجاد كنيم. وقتى اقتصاد آمريكا را بررسى كنيم، متوجه خواهيم شد كه به فيلم و موسيقى وابسته است. مى! بينيم روزانه دهها موسيقى در امريكا در جهت تفكر خودشان توليد مىشود. شما ببينيد در جهت همين ارزشهاى فرهنگى انقلاب ما، چند موسيقى بعد از جنگ توليد كردهايم. اينها نهضت نرمافزارى است. بايد شروع كنيم به حركت، تحول و نوآورى و از اين حالت مادى خارج شويم. جامعه ما متأسفانه متأثر از حركات مادى است. اقتصاد جامعه ما يك زمان به سمت منزل ، زمان ديگر به سمت تلفن همراه و دفعه بعد به سمت اتومبيل مىرود و همين طور در حال چرخش است، بدون اينكه هدايت دولتى وجود داشته باشد.
اين نشان مىدهد كه جهتگيرىهاى مادى و جهتگيرىهاى غير مغزى تأثيراتش در جامعه بيشتر است. بايد روشى در نظر گرفته شود تا بخشى از اين سرمايهها براى توليد دانش مصرف شود. ايجاد اشتغال و كار و... هم احتياج به تفكر دارد.
در مجموع نهضت نرمافزارى يعنى ارزشگذاشتن به انديشمندان و دانش، و فهميدن اينكه عصر آينده، عصر دانش است و اقتصاد آينده، دانش محور (Knowledge Economy) است.
* برگرديم به موضوع اصلى و اينكه بهترين راهكار براى رسيدن به عصر مجازى چيست؟
بهترين راهكار براى توسعه IT و ICT و رسيدن به عصر مجازى، ساخت شهركهاى نمونه و شهرهاى الكترونيكى است.
* شهر الكترونيك چگونه شهرى است؟
وقتى مىگوييم شهر الكترونيكى، يعنى تمام ساختار و اداره شهر در زمينههاى مختلف بتواند با امكانات الكترونيكى هم انجام گيرد. به عنوان مثال بايد آموزش الكترونيك هم وجود داشته باشد. آموزش الكترونيك براى درسهايى كه نمىتوانيم به صورت فيزيكى آموزش دهيم يا معلم براى آن درس نداريم يا علمش را نداريم، كارساز است. فرض كنيد استاد نانوتكنولوژى در كشور نداريم يا اگر داريم يك نفر است. اگر همه شهرهاى ايران الكترونيك باشند، سراسر ايران مىتوانند از اين استاد استفاده كنند. نمونه ديگر در مورد تجارت الكترونيكى است. امروز همه نمىتوانند خارج بروند و براى كارشان مشترى پيدا كنند، ولى با ابزار الكتريكى مىتوانند كالاهايشان را در سراسر جهان عرضه كنند. در زمينههاى مختلف هم، ديگر سازمانها مانند شهردارىها مىتوان! ند خدمات بدهند.
در كشور ما، هر شهر قابليتهايى را دارد كه ديگر شهرها ندارند. با الكترونيكى كردن شهرها، قابليتهاى هر شهر در اختيار ديگران هم قرار مىگيرد و همكارى و عدالت بيشتر مىشود. در حقيقت شهر الكترونيكى چيزى نيست جز همين سرويسهاى سنتى كه به وسيله سرويسهاى الكترونيكى با سرعت بيشتر در 24 ساعت شبانه روز به هر كسى و در هر جا ارائه مىشوند.
در كشور ما اين محدوديت هست كه مثلاً ساعت 7 بعدازظهر ادارات يا بانكها تعطيلاند. بنده كه استاد دانشگاه هستم، روز نمىتوانم پول قبض تلفنم را بدهم، ولى شب در منزلم مىتوانم به وسيله كامپيوتر و خدمات شهر الكترونيك پول تلفن را پرداخت كنم. با اين كار، وقت بيشترى براى كلاس و دانشجو مىگذارم. در كاهش ترافيك و كاهش آلودگى هوا هم تأثير خواهم داشت. مظاهر شهر الكترونيكى با هر ديدگاهى كه داشته باشيم، مظاهر كيفى است. اگر ما بخواهيم ايران را به e-Iran تبديل كنيم، به زمان احتياج داريم.
* آيا در اين زمينه تا به حال گامى برداشته شده است و شهر يا شهرهايى به صورت آزمايشى در نظر گرفته شده است؟
بنده بحث شهرهاى الكترونيكى را در ايران مطرح كردهام؛ اولين بار پانزده - شانزده ماه در كيش كار كردم تا اينكه توانستم شهر الكترونيكى كيش را در آنجا مطرح كنم. كيش به لحاظ اينكه كوچك و محدود بود و فرودگاه و ادوات بينالمللى داشت، همه مشخصات يك كشور با ابعاد كوچك را داشت. از نظر من، كيش بهترين نقطه براى شهر الكترونيك بود. براى همين انرژىام را گذاشتم، ولى متأسفانه همان طور كه گفتم، هميشه كسانى كه ايده و نظريه دارند و معمولاً در دانشگاهها با مطالعه به نكات مثبتى از تجربيات جهانى مىرسند، در اجراى نظرياتشان در كشور معذوريت و محدوديت دارند. به خاطر اينكه يا اغلب مسئولان ديدگاههاى سياسى دارند يا آن عدهاى هم كه دلسوزى دارند، باز هم محدوديتهاى ديگرى را مطرح مىكنند كه عملاً امكان اجرايى آن نيست. هيچ وقت فرصت به يك دانشگاهى داده نمىشود كه نظريه و طرحش را به صورت كامل در يك نقطه اجرا كند. در مورد كيش هم همين حالت به وجود آمد و بالاخره كسانى آمدند كه آن طورى كه من درك مىكردم به اين مسئله توجه نداشتند و اولويتهايشان شهر الكترونيك نبود.
اين كار را در مشهد دوباره تكرار كرديم. دو سال روى شهردار كار كرديم تا متقاعد شد كه شهر الكترونيك مشهد يك نياز ضرورى و فورى است. اين كار مشكلات بزرگى داشت. وقتى ايشان متقاعد شد كه مشكلات شهر با ايجاد شهر الكترونيك حل مىشود، شهردار عوض شد. شما همين قم و مشهد را نگاه كنيد. وقتى زوار به مشهد مىروند، جز زيارت هيچ كار ديگرى ندارند. گاهى اينها در شهر مشكلاتى را نيز به وجود مىآورند. اينها در همين هتلهايى كه مىروند، به خاطر اينكه وقت زيادى دارند، كارى ندارند و نمىدانند كجا بروند يا نقاط شهر را بلد نيستند، دچار مشكل مىشوند. ما در شهر الكترونيك مشهد پيش بينى كرده بوديم كه اگر كسى خواست به مشهد برود، با مراجعه به سايت شهر الكترونيك مشهد و مشخص كردن مبلغى كه براى سفر هزينه مىكند، برنامه كامل حضور در مشهد را از طريق همان سايت دريافت كند. به عنوان مثال مشخص شود كه اگر شما سيصد هزار تومان داريد، چنانچه پنج روز بمانيد، مىتوانيد فلان هتل برويد، فلان ساعت برويد طوس و.... به هرحال اگر به اين برنامهريزى عمل شود، مشكل ترافيك به صورت هوشمند كنترل مىگردد و مشكلات ديگر شهر هم به! همين صورت قابل حل است. شما ببينيد چقدر مسئله فرق مىكند. در عين حال وقتى من با شهردار جديد صحبت كردم و گفتم كه اين پروژه را ادامه بدهيد - با وجود اينكه سفير چين كه من با او ملاقات داشتم حاضر شد در اين زمينه همكارى كند و شهر الكترونيك با كمك چينىها راه بيفتد و وزير محترم ارتباطات و فنآورى اطلاعات دوبار به مشهد آمد كه بتواند با شهردار اين قرارداد را ببندد - متأسفانه ايشان اعلام كرد كه من مىخواهم آشغالهاى مردم را جمع كنم. وظيفه شهردارى شهر الكترونيك نيست، جمع كردن آشغال مردم است! شما ببينيد ما اين ديدگاهها را در داخل كشور داريم. بنده محقق در اين ميان چه بايد بكنم؟ حتى مسائل ديگرى هم بود كه انسان واقعاً افسوس مىخورد.
من پارسال امريكا رفتم. آنجا غريبه بودم اما تا يك روش يا نظريه را مطرح مىكردم، آن نظريه را سريع مثبت مىگرفتند و قبول مىكردند. اينجا من بايد چه كار كنم، به چه كسى مراجعه كنم؟ خسارتى را كه شهردار مشهد در اين كار به مملكت وارد كرد، چه كسى بايد جبران كند؟ چون جريانات سياسى و اين قبيل برنامهها وجود دارد، عملاً اين گونه طرحها كاملاً متوقف مىشوند. يكى از دلايل عدم! موفقيت ما، همين دستهبندىهاى سياسى است، به طورى كه حتى افرادى بسيار قوى هم كه خودشان داراى توانمندىهاى زيادى هستند، از كسانى كه داراى ايده و نظر باشند، دورى مىكنند. من يك نفر هستم، توانمندى محدودى هم دارم. در كشور ما هزاران نفر از من بهتر هستند كه اگر موفق بشوند و بتوانند ايدهها و نظراتشان را در مجموعه تصميمسازيهاى كشور دخالت بدهند، قطعاً موقعيت ما بهتر مىشود. يكى از عواملى كه مىتواند اين زمينه را فراهم كند، همان نهضت نرمافزارى است.
ما در سطح كشور هنوز يك كميسيون در مجلس به نام كميسيون IT نداريم. اصلاً حساسيت براى جلب چند نفر متخصص در اين حوزههاى تصميمگيرى در اين زمينهها وجود ندارد. دليلش هم اين است كه هنوز موضوع جا نيفتاده است. الان پيش تك تك مسئولان اصلى اين نظام برويم، مىبينيم كه نسبت به IT و اينترنت و... شايد زير مجموعههاى خودشان هم فعالند، ولى در كل كشور يك تصميم و يك سياست كه بتواند غالب باشد، وجود ندارد. به همين دليل موفقيتهاى ما محدود است. نه اين كه نداريم، ما نسبت به خيلى از كشورها وضعيتمان بهتر است.
* چرا چنين است؟
دليلش اين است كه نسلى كه IT مىداند، جوان است و نسلى كه تصميم مىگيرد، نسلى انقلابى، پرشور و باحرارت با يك پيش زمينه و يك سابقه ذهنى علمى، ولى فرصت اينكه اينها را مطالعه كرده باشد، نداشته است. فرزندانِ همان كسانى كه تصميمگيرى مىكنند، امروز قابليتهاى ITشان به مراتب بالاتر است، ولى اين توان و جرئت را نداريم كه بياييم در اين زمينه خودمان را با فرزندانمان جايگزين كنيم. اين يكى از مشكلاتى است كه به هر صورت بايد در اين كشور حل شود. در زمينه IT يك جايى مثل كشور چين مىفهمد كه يك نسلى از افرادش ديگر نمىتوانند با اين زمان و تكنولوژى و فنآورى كار كنند، خودشان مسالمتآميز نسل جوان را جايگزين مىكنند. من آرزويم اين است كه در تصميمگيرىهايمان همان قالب اسلامى را رعايت كنيم. حق و حقوق اسلامى را بگذاريم. تا ما زنده هستيم، همانهايى كه انقلاب كرديم، بايد نسل بعدى را جايگزين كنيم تا بتواند اين چرخ بگردد و تداوم داشته باشد. IT مىتواند كمك كند و اين دو نسل را به هم نزديك كند. اگر چنين نشود، مشك! لات بيشتر خواهد شد.
* در پايان در زمينه موضوع مورد بحث، چنانچه كتابى تأليف كردهايد، معرفى كنيد تا دانشجويان هم استفاده كنند.
در اين زمينه، كتاب «شاهكوه اولين روستاى اينترنتى ايران»، كه به مناسبت همايش كاربرد فنآورى اطلاعات و ارتباطات در روستا منتشر شده، مناسب است كه يك CD هم ضميمه آن است و در اين CD اطلاعاتى درباره اولين روستاى اينترنتى ايران، شاهكوه، آورده شده است. كتاب ديگر «شهر الكترونيك» است كه براى آشنايى با شهر الكترونيك به زبان ساده نگارش كردهام و مطالعه آن را براى دانشجويان عزيز سودمند مىدانم. كتاب ديگر «مركز جامع خدمات كاربردى اينترنت ASP» است. سايت شخصى اينجانب هم به آدرس www.drjalali.org قابل دسترسى براى دانشجويان عزيز است.
* از اينكه وقت خود را در اختيار ما گذاشتيد، متشكريم.
براى كسب اطلاعات بيشتر در زمينه تكنولوژى اطلاعات، ع! صر مجازى، آموزش مجازى و مسائلى از اين قبيل، مىتوانيد به آدرسهاى اينترنتى زير مراجعه نماييد، البته مطالعه كتاب «شهر الكترونيك» را هم به همه علاقهمندان به اين مباحث پيشنهاد مىكنيم و براى دسترسى آسان شما به اين كتاب، با تخفيف 30 درصد در بخش «چه بخوانيم» اين شماره معرفى شده است و براى متقاضيان خريد اين كتاب، CD «شاهكوه اولين روستاى اينترنتى ايران» هم به صورت رايگان ارسال خواهد شد:
www.drjalali.org
www.shahkooh.com
www.itiran.com
.www.etvto.ir.ostadonline
www.persianlearn.com
www.ayandehnegar.org
www.bashgah.net.articles.cyber.asp
www.ediplomacyiran.com
.www.etvto.ir.itkhabar